(22)برنامه ریزی

ساخت وبلاگ
استوری‌... به نظرم باید برش‌هایی از زندگی باشه، نه اینکه زندگیمون برشی از استوری‌ها باشه! انسان ها... حتی سر امتحان عکس و فیلم میگیرن و کمی بعد استوری میشه! بعد از ظهر با دوستا بیرون میرن و به جای وقت گذروندن و لذت بردن از این دورهمی، عکس میگیرن که استوری بشه! سفر رفتن‌ها رو که نگم! وسط این همه استوری گذاشتن... دقیقا بین همون لحظه‌ای که در جواب اموجی چشم‌قلبی یه نفر یه اموجی ماچ‌قلبی ریپلای میکنی، دقیقا چنین جایی...زندگی گم میشه! از سفر برگشتم... یه سفر یه روزه‌ی بدو بدو... نه استوری ازش دراومد و نه حتی عکس‌های درست و حسابی! (فقط یه دونه عکس... از روی آلبوم جوونی‌های پدربزرگ... خدابیامرز عجب چیز قشنگی بوده:) اما...به نظرم این یعنی که نه مجازی، بلکه واقعا خوش گذشته! و به شدت معتقدم که اونایی که کمتر استوری و پست و فعالیت مجازی دارن، یه گوشه‌ی این دنیا دارن بهترین زندگی‌ها رو زندگی می‌کنن! +پی اس: به عنوان کسی که رانندگی با ماشین دنده اتومات از نظرش شبیه رانندگی با ماشین‌شارژی‌های بچگونه است، عرض کنم خدمتتون که رانندگی با ولوو اف اچ هم همینطوره...چقدر راحت...چقدر نرم آخه؟ در اصل سختیش اونجاست که اون هیکل عظیم‌الجثه رو چطور  و از کجا باید رد کنی که ماشین و محموله و بقیه‌ی ماشین های کوچولو موچولوی تو جاده سالم و سلامت به مقصد برسن...که قطعا راننده‌های پایه‌یک و ماشین‌های سنگین تو این‌ها استاد شدن دیگه! الان مشخصه با ولوو اف اچ رانندگی کردم یا واضح‌تر بگم؟:) (22)برنامه ریزی...
ما را در سایت (22)برنامه ریزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8paeize-por-rang0 بازدید : 51 تاريخ : جمعه 30 تير 1402 ساعت: 15:55

امروز بعد از نه ماه تقریبا، نشریه‌مون رفت برای گرفتن تاییدیه‌ی نهایی و بعدشم انشالله انتشار... مجله ای که من مامانش بودم رسما... نه ماه تمام، پیگیری‌هاش و حرص خوردن‌هاش گردن من بود... هماهنگی با دفتر نشریات و تک تک بچه‌ها و نویسنده‌ها با من بود... این دو ماه آخرم که کل ویراست و اوکی کردن صفحه‌آرا و طراح جلد و مخلفات! و امروز فهمیدم که بابای نشریه، اون کسیه که اجازه گرفتن شناسنامه و تاییدیه‌اش رو داره... آپشن گرفتن تاییدیه، روی پنل من باز نمیشه! مامان بودن واقعا سخته... علی الخصوص تو ایران! پی اس: نشریه دو قلو بوده و فعلا قل اولش در دست انتشاره...باشد که قل دومش هم به سلامتی برسه به مرحله‌ی انتشار! پی اس دو: به نظرتون الان اونقدری فرهیخته شدم که اکانت توئیتر باز کنم؟:))) پی اس سه: من به عنوان کسی که پر از تردیدم، مدتهاست یه عادتی پیدا کردم که قبل از انجام کاری، از خواهر وسطی میپرسم: آره یا نه؟ اون میگه بر اساس حالت صدات و شناختی که ازت دارم، جواب میدم که آره یا نه... چون مشخصه از رفتارت در اون لحظه که کدوم جواب رو نیاز داری بشنوی... کتابی میخوندم از نمیدونم کدوم نویسنده... میگفت اگر دچار تردید شدی یه سکه بردار و بنداز هوا... مشخص کن که مثلا اگر سر اومد فلان کار رو میکنی و اگر دم اومد بهمان کار رو... میگفت حتی نیازی نیست نتیجه رو ببینی و بر اساس اون تصمیم بگیری! همون زمانی که سکه داره توی هوا میچرخه، تو تصمیمتو گرفتی که میخوای نتیجه کدوم باشه و اگر به این نقطه رسیدی، باید کاری رو انجام بدی که تصمیمش رو گرفتی و خلاصه لازم هست که به خودت اعتماد کنی! سیستم آره یا نه، در واقع برای من همون سکه است! پی اس آخر: به آدمی که ازدواج کرده، و میدونی که ازدواج کرده، و م (22)برنامه ریزی...
ما را در سایت (22)برنامه ریزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8paeize-por-rang0 بازدید : 51 تاريخ : جمعه 30 تير 1402 ساعت: 15:55